بسم الله الرحمن الرحیم
امشب با بچه ها تا شاهچراغ پیاده آمدم اما زیارت نرفتم ، فقط از دور سلام دادم .
شور میلاد صاحب الامر عج را در شهر حس کردم .
شور اهل بیت علیهم السلام شورش را خنثی می کند . هر چه چپی ها و راستی ها دنبال منافع خودشان بروند و مردم در مذیقه باشند ، هر چند به خاطر مسائل مختلف مردم تحت فشار باشند اما این شور ، از جنس انتظار و از جنس نور اهل بیت مقابله ای است با شورش . تا شور اهل بیت هست از شورش بر ضد نظام خبری نیست . دشمنان این را بدانند!
اما این ها را نگفتم که چپی و راستی به چپاولشان ادامه دهند و رئیس صدا و سیما برود بنشیند از یانگوم تعریف کند . تا آنجا که نفس دارم و زمینه را فراهم ببینم داد می زنم ، فریادم را بر سر محافظه کاران ، سکوت کنندگان و منفعت طلبان خواهم زد . و از دولت حق دفاع خواهم نمود .
انشاء الله . به امید ظهور دولت یار .
گاز سوز کردن با کپسول خانگی
امشب شوهر عمه ام آمده بود خانه ، راننده تاکسی موقت است ، می خواست ماشینش را گاز سوز کند اما نه آن مدلی ، یک مدل دیگر ، با کپسول گاز مایعی که مردم استفاده می کنند . می گفت سی ، چهل ماشین را هم دیده که این کار را کرده اند . خیلی هم به صرفه است . 800 تومان گاز میزنی کلی هم راه می رود .
این هم مخ ایرانی .
نوشته شده توسط : سید علی علوی
بسم الله
ای برادر شهر با حجره فرق دارد . اگر در حجره خودت هستی و نهایتا هم حجره ایت ،
اگر در حجره به جز ناهار و شام چیزی برای خوردن پیدا نمی کنی ،
اگر در حجره تلوزیون نداری ،
اما در شهر دوستت یک ساعت قدم زنان با تو راه می رود و غیبت می کند ، میخواهی نماز صبحت هم قضا نشود ؟
در خانه یخچالت پر است از غذاهای رنگارنگ، یا حداقل همیشه چیزی برای خوردن پیدا می شود .
در خانه تلوزیون هست با هزار جور برنامه افتضاح آن هم به اسم صداو سیمای جمهوری اسلامی.
در شهر رنگارنگترین افراد با باطن های رنگارنگ هستند .
حال بنشین خوب بیندیش و فکری به حال خود کن ، بببین چگونه می توانی در شهر باشی و ایمانت را حفظ کنی .
نوشته شده توسط : سید علی علوی
عادت کرده ام و کرده ایم همه ی کاسه کوزه ها را سر همدیگر بشکنیم و تقصیر ها را گردن هم بیندازیم .
آدم ابوالبشر نهی ارشادی را مرتکب شد و من بارها و بارها نهی تحریمی را.
بارها و بارها و بارها با اعتقاد راسخ و انگیزه ی قوی قدم در راه جهاد گذاشته ام اما به خاطر این که(( ثم استقاموا )) را نفهمیده ام باز مانده ام .
این جهاد به مراتب از جهاد در میدان نبرد سخت تر است ، چرا که توام است با جهاد اکبر و اگر نتوانم بر نفسم غلبه کنم با همین به اصطلاح جهاد نردبانی خواهم ساخت که پایه اش پوسیده است و هر چه ارتفاعش را بلندتر کنم زمین خوردنم سخت تر می شود .
نمی دانم شعارها و آرمانهایم را به زبان بیاورم یا نه ؟
نمی دانم از یقینیاتم دم بزنم یا نه ؟
آخر می ترسم وسط راه ضعف ایمانم هم خودم را ضایع کند و هم ارزش ارزشها را پایین بیاورد.
عجب دورانی است بدون شک اگر رحمانیت حق و امید به عاقبت به خیری نبود و خودکشی حرام نبود ، رفتن خیلی راحت تر از ماندن بود ، با تمام عذابهایش ، چرا که رفتن حداقلش ادامه دادن زندگی نکبت بار پر از گناه را همراه نداشت ، اما ماندن است و گناه با همه ی اعضاء و جوارح .
بزرگی می فرمود : این حرفها را نمی شود در عامه مردم زد ، باعث می شود نا امید شوند ، اما برای من و تو که راهمان را انتخاب کرده ایم دیگر خیلی پایین و کم است . اصلا اینطوری فایده ای ندارد و ... .
و من به قول شهید آوینی در خانه مالوف قرار گرفته ام و با غفلتی که دامن خلق را گرفته و دلبسته به تعلقات رنگارنگ چگونه می توانم قدم در میدان نبرد بگذارم ؟
نوشته شده توسط : سید علی علوی
اندر احوالات زن گرفتن ما که هر کس ، کسی را می یابد و پیشنهاد می دهد و بعد دیگری میگوید مثلا ، نه این غریب است ، این یکی خوشگل نیست ، آن یکی فلان است و دیگری ... .
نوشته شده توسط : سید علی علوی
امشب زنگ زد . می گفت دارد آبرویمان را می برد . آخر هر چه باشد می گویند با فلانی نسبت دارد . جر و بحث شد آخرش کمی با حالت دعوا تمام شد . بعد از صحبت تلفنی با خودم گفتم :ما هیچ وقت به فکر خود طرف نبوده ایم همین الان هم به فکر آبروی خودمانیم . به خاطر همین است که کار پیش نمی رود .
************************
پشت موتور داشت تخته گاز می رفت ، گفتم تو حق نداری راه او را بزنی این مسیر سخت هست اما تو فقط روشن کن که چه خبره بقیه اش با صاحابش . عصبانی شد ، سرم داد کشید . به مشکلات خودش اشاره کرد . یادم به صحبت آقاسید به طلاب در اعتکاف افتاد : در این مسیر باید این شعر را همیشه در یاد داشت :
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
نوشته شده توسط : سید علی علوی
بسم الله الرحمن الرحیم
روی یک تابلو در فلکه ی احمد آباد اصفهان عکسی متشکل از قدمهای چند انسان با لباس خاکی روی برف بود و زیرش قریب به این مضامین نوشته بود : ما اگر میخواستیم به سختی ها فکر کنیم قدم در این میدان نمی گذاشتیم .
افتتاحیه شبکه ی پرس تی وی ایران ، رئیس جمهور صحبتش را با ذکر نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها آغاز نمود .
به فکر فرو رفتم گفتم میدان مبارزه ما میدان فرهنگی است و جهاد اکبر . در جهاد اکبر که خدا به ما رحم کند ، اما در میدان فرهنگی باید به فکر جنگ بیفتیم .
آنها که در سالهای جنگ تحمیلی رفتند جنگ ، هیچ نداشتند ،از چپ و راست هم بر سرشان فرود می مد ،عقبه شان هم بین صدر بود ،اما میدان را گفتند .
الان هم همینطور است ، باید خودت پول جور کنی ، حمالی کنی ، نرم افزاری ،سخت افزاری را خودت بارش را بکشی ، از هیچ کس هیچ انتظار نداشته باشی ، بی مهری هم می بینی ، از دوستان بدتر از دوشمان می خوری اما :نه شرط دوستی باشد که از دل بر زبان آید .
فقط به خاطر خدا ،به طراغ همه بروی با همه با روی باز برخورد کنی حتی آنها که میدانی ریا کارنه در میدانند . اما :کن فیهم و لا تکن معهم (امیر المومنین علی علیه السلام)
دادت را ، غم و غصه ات را به سوی خدا ببر : لای الامور الیک اشکو الالیم العذاب ام لطول البلاء ؟
اما شاید بلاءاین دنیا هم کم نباشد ،این همه فساد و فقر و فحشاء و تبعیض .
نزدیک ترین افراد خانواده ات قربانی فرهنگ غرب شوند و تو هیچ کاری از دستت بر نیاید .
فقط رو به سوی خدا کنی و بس .
امیدت این باشد که :
روزی آقا بیاید :اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنی من خدامه
با همت تمام بروی در میدان اگر شد : ان تقومو لله مثنی و فرادی تم تتفکروا
آخرش خیلی هنر کنی جهادت اکبرت را کم نیاوری ، وگر نه :
دور گردون گر دو روزی بر مراد مانگشت
دایما یکسان نباشد کار دوران غم مخورد
نوشته شده توسط : سید علی علوی